در بخش اول این نوشته به اختصار به موارد ذیل اشاره شد: ۱ـ برابر دانستن ملی گرایی و وطن دوستی با سکولاریسم یا لیبرالیسم یا چپ گرایی و ۲ـ جنگ با اسلام و اسلام گرایی زیر نقاب ملی گرایی (کوردایهتی) از طریق روشهای ذیل: الف ـ معرفی اسلام به عنوان عامل اصلی شکست و ناکامی کردها و ب ـ بهانه جویی جهت حمله به اسلام و اسلام گراها.
و اکنون ادامهی آن:
ج ـ فراموش کردن وحتی بدنام کردن رموز و شخصیتهای برجستهی اسلامی کرد
شکی نیست که هر ناسیونالیسمی نیازمند تاریخ و داشتن رموز و شخصیتهای تاریخی و برجسته نمودن آنها میباشد. اما برخی از ناسیونالیستهای افراط گرا، با توجه به ارتباط و به هم پیوستگی وسیع و عمیق تاریخ کرد و اسلام، با دیدی دشمنانه به تاریخ کردها مینگرند؛ و به نوعی آغازگر جنگ با تاریخ خود شدهاند. از آنجا که اکثریت مطلق شخصیتها و رموز تاریخ کرد، مسلمان یا رهبر دینی بودهاند، این افراط گراها از برجسته کردن و حتی نام بردنشان ابا داشته و به گونهای خواهان کمرنگ کردن یا فراموش کردن و یا حتی بدنام کردن آنها هستند. به عنوان نمونه در تاریخ کرد، بزرگانی چون صلاح الدین ایوبی، ابن صلاح شهرزوری، ابن قتیبهی دینوری، ابن حاجب و … وجود دارند که هر ملتی آرزوی داشتن چنین کسانی را دارد؛ اما چون صبغهی اسلامی دارند، این افراط گراها از آنها نامی نمیبرند. متاسفانه این روند که از نیمهی دوم قرن بیستم آغاز شده است، هنوز هم ادامه دارد.
وقتی چند سال پیش ماموستا عبدالکریم مدرس پس از عمری خدمت به فرهنگ و ادب کردی دار فانی را وداع گفتند، متاسفانه در کانالهای ماهوارهای و میدیاهای کردی بازتاب چندانی نداشت و آنچنان که باید، از وی نام نبردند. وی فردی است که ماموستا هیمن دربارهی ایشان میگوید: «هر کرد پاک، دیندار، دلسوز و ادب دوستی اگر از صمیم قلب، خود را مدیون و بدهکار استاد ارجمند و عالم کرد ماموستا عبدالکریم مدرس نداند، کار ناروایی میکند…
به راستی که خدمتهای ارزشمندی که این خانوادهی محترم به دین، فرهنگ، زبان، ادبیات و اخلاق کردها انجام دادهاند، شایستهی بیشترین احترام و سپاس میباشد… از خداوند خواهانم که … زیر بیرق پیامبر و همراه صالحان محشور شود؛ و بر این باورم که خدمت به کرد مظلوم نیکی و حسنهای است که از دیدِ روشنی دهندهی دیدگان، پنهان نمانده و دارای اجر و پاداش دنیایی و قیامتی میباشد» ۱٫
مسعود محمد نیز دربارهی رموز اسلامی کرد، به صراحت بیان میکند: «برای کردی که بخواهد در تاریخ و گذشتهی ملتش اسباب افتخارِ حقیقی را بیابد، که با آن خود را با ملتهای دیگر مقایسه کند و خود را بنمایاند؛ میدانی مناسبتر از میدان دانش و معنویت وجود ندارد… من احساس رضایت میکنم وقتی که میبینم نالی و شیخ رضا در ردیف اول شعرای مسلمان قرار دارند… مولانا خالد و کاک احمد شیخ همشان و همردیف عبدالقادر گیلانی و شاه بخارا در دنیای تصوف نام برده میشوند…ابن آدم و ابن حاجب به اندازهی عضد و شریف جرجانی در علوم دینی پیشوا هستند… هرکدام از آن اساتید و رهبران دینی و طریقت و ادب به اندازهی قهرمانی ملی، با اسلحهی دانش و معنویت در عصر خود، از کرد حمایت و پشتیبانی کردهاند» ۲٫
واضح است که کمرنگ نشان دادن، فراموش کردن و بدنام کردن رموز و شخصیتهای تاریخی ـ اسلامیِ کرد، با هر بهانهای، نوعی خودکشی تاریخی است که به هیچ وجه به مصلحت کرد نبوده و علاوه بر ضربه زدن به ملت کرد، به نوعی نیز خدمت به ناسیونالیسم ضد کرد میباشد.
د ـ جدا کردن کردها از امت و تمدن اسلامی
کردها جزئی از امت اسلامی هستند که در تاریخ و ساختن تمدن عظیم آن نقش بارز و مهمی داشتهاند. به گفتهی جلال طالبانی در مراسم افتتاح مسجد قاضی محمد در ۲۰۰۰/۱۱/۲۸ م در شهر سلیمانیه: «در طول تاریخ، اسلام در کردستان دو نقش ایفا کرده است: الف ـ وظیفهی انتشار عقیده و اخلاقِ پاکِ دینِ فرخندهی اسلام؛ ب ـ وظیفهی کوردایهتی، برادری و صلح و آشتی در میان مردم. در ادامه میگوید: ما ملت کرد، بخشی از امت اسلامی هستیم؛ اما بخشی از ملتی از ملل مسلمان نیستیم؛ و دارای حقوقی بسان آنان هستیم» ۳٫ کردها به عنوان بخشی از امت اسلامی در تاریخ و بنای فرهنگ و تمدن اسلامی نقش برجستهای داشته و اکنون نیز چه بخواهیم و چه نخواهیم به عنوان بخشی عظیم از تاریخ و تمدن آنها محسوب میشود. ناسیونالیستهای افراط گرا میکوشند که کردها نسبت به امت و تمدن اسلامی احساس بیگانگی نمایند. میخواهند از این تاریخ و تمدن عظیم و باشکوه که خود در ساختن آن نقش برجستهای داشتهاند، دست کشیده و آن را دو دستی به دیگر ملتهای مسلمان تقدیم کنند. چنین کاری در حقیقت، نابود کردن قسمت اعظم تمدن و تاریخ کرد و دشمنی با آن میباشد؛ که به شدت به ضرر ملت کرد میباشد.
۳ـ مبارزهِی اسلامگرایان افراطی با ناسیونالیسم
همانطور که اشاره شد ناسیونالیستهای افراطگرای چپ زیر نقاب «کوردایهتی» مبارزه با اسلام را آغاز کردند. اسلامگرایان افراطی نیز به تدریج و از اواخر دههی هفتم قرن بیستم، گفتار و کردار این عدهی قلیل را تعمیم داده و بدون شناخت دقیق از ناسیونالیسم، آن را مخالف اسلام دانسته و تبلیغات علیه آن را آغاز کردند. در حالی که واقعیت غیر از این بود؛ و بسیاری از ناسیونالیستها، مسلمانان متعهدی هستند که دلسوزانه به ملت کرد خدمت میکنند. عدم حضور این عده در احزاب و جمعیتهای اسلامگرا یا عدم حمایت از آنها به خصوص در قضایای سیاسی، به هیچ وجه به منزلهی غیرمسلمان یا ضداسلامی بودن آنها نمیباشد.
این افراط گرایانِ مسلمان، دچار اشتباه بزرگی شدند که تمام ناسیونالیسمها را برابر دانسته و اسلام را نیز به عنوان مخالف آنها معرفی کردند. زیرا «در گونهشناسی ناسیونالیسم، انواع مختلفی را میتوان برشمرد؛ ناسیونالیسم قومی و فرهنگی، ناسیونالیسم اقلیت در دموکراسیهای توسعه نیافته، ناسیونالیسم تجزیه طلبانه، ناسیونالیسم ضد استعماری، ناسیونالیسم افراطی، گسترش طلبانه و نژادپرستانه…» ۴. ناسیونالیسم لزوما به معنای برتری ذاتی نژادی، ملی، قومی و… یا توجیهی جهت استعمار، کشورگشایی، استعمار و … نمیباشد. تقلیل ناسیونالیسم به نازیسم و آپارتاید و… اشتباه معرفتشناختی واضحی است که مخالف واقعیت موجود و دیدگاه نظریه پردازان ناسیونالیسم میباشد.
ناسیونالیسم کردی که در واکنش به ناسیونالیسمهای ترک و عرب و فارس شکل گرفت، ظلم ستیز، آزادی خواه و عدالت طلب بود. ناسیونالیسمی بود جهت دفاع از ملتی که به جرم کرد بودن، تحت ستم بودند؛ آنها را ترک کوهی مینامیدند؛ اجازهی سخن گفتن و نوشتن با زبان مادری و حتی گاهی اجازهی پوشیدن لباس محلی خود را به آنها نمیدادند.
پر واضح است که دفاع از این ملت در حد وسع و توان، جهت رهایی و دستیابی به حقوق انسانی و همچنین خدمت دلسوزانه به آن در تمامی زمینهها، وظیفهای اسلامی میباشد؛ که شانه خالی کردن از زیر بار آن گناهی بزرگ محسوب میشود.
اسلام نه تنها با ناسیونالیسمِ ظلم ستیز، آزادی خواه و حق طلب کردها مخالف نیست بلکه مردم مسلمان کرد با رهبری پیشوایان دینی، خود آغازگر آن بودند. اکنون هم اسلام به عنوان تفکر و اکثریت اسلامگراها نیز به صورت فردی، احزاب و جماعتها در میان ناسیونالیسم کردی، به عنوان واقعیتی غیر قابل انکار، حضوری فعال و موثر دارند. مریوان وریا قانع در این باره میگوید: «از دههی هفتم قرن بیستم جایگاه اسلام در میان ناسیونالیسم کردی در حال تغییر میباشد. شاهد نسل تازهای از دانش آموختگان دینی هستیم که دارای رای و نظر جداگانهای نسبت به چگونگی تنظیم رابطهی اسلام و ناسیونالیسم میباشند. این نسل تربیت یافتهی دست حسن البنا و… اخوانیهای مصر بودند… و به تدریج در آغاز دههی هشتم، ناسیونالیسم کردی دارای جناحی دینی میشود که اسلام را به مثابهی تفکر این ناسیونالیسم به کار میگیرد. نزد این گروهها، اسلام و احساس دینی از این در میگذرد که تنها، نیرویی باشد جهت تحریک و گرداوری مردم پیرامون ناسیونالیسم کردی و مبارزهی ملی؛ بلکه اسلام خود به تفکر جناحی تازه در این ناسیونالیسم تبدیل میشود… از این تاریخ به بعد، اسلام دیگر سرمایهای رمزی نیست که در شخصیت رهبران برجسته شود؛ بلکه تبدیل میشود به برنامهای اجتماعی و سیاسی که با تفکرات رایج در ناسیونالیسم کردی رقابت میکند» ۵.
کلام آخر اینکه دشمنی با دین اکثریت مطلق ملت کرد (اسلام) و تلاش برای زدودن آثار و نشانههای آن در میان کردها، نه ممکن است و نه در راستای مصالح آن میباشد.
۴ـ خطر گرفتار شدن به تفکراتی که خود سالها علیه آنها مبارزه کردهاند
در اواسط قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در ممالک اسلامیِِ تحت سلطهی امپراطوری عثمانی و همچنین ایران، ناسیونالیسمهای ترکی، عربی و ایرانی (فارس) شکل گرفتند. تا آن زمان در این مناطق، ناسیونالیسم به معنای مدرن کنونی وجود نداشت و مردم، خود را به دین یا امپراطوری نسبت میدادند. «ترکان تا نیمهی سدهی نوزدهم از غرور قومی و آگاهی ملی بیبهره بودند؛ و بنیاد هویت آنان وابستگی به اسلام و وفاداری به پادشاه عثمانی بود» ۶.
با ظهور ناسیونالیسم ترک و عرب، تبعیض و ظلم و ستم ملی نسبت به کردها آغاز شد؛ و در واکنش به آنها، به تدریج حس ملی نیز در میان کردها ظهور کرد. محمد امین زکی بیگ تاریخ نگار مشهور کرد در این زمینه مینویسد: «پس از اینکه به جای کلمهی عمومی (عثمانلی) لفظ ترک و تورانی در ترکیه رایج شد، به طور طبیعی من نیز همچون افراد ملیتهای دیگر اینجامعه، غیرت و وظیفهی خود را بهتر احساس کرده و غرور قومی وادارم کرد که در هر فرصتی این احساسم را اظهار کنم. اما دربارهی اصل و اساس و تاریخ قومم هیچ اطلاعی نداشتم؛ زیرا تا آن زمان نه در مدارس چنان فکری را به ما آموخته بودند و نه ضرورت تحقیق در تاریخ کرد را احساس کرده بودیم. کلمهی عمومی (عثمانلی) احساس قومی همهی ما را تا اندازهای بیرمق کرده بود» ۷.
در ایران نیز با ظهور ناسیونالیسم ایرانی (فارس)، کردها نیز بسان ترکها و عربها، تحت ظلم و ستم ملی قرار گرفتند.. «تا قرن بیستم تکلم به زبانهای دیگری جز فارسی نه مایهی غرور به شمار رفته بود و نه اسباب خجالت ـ چه رسد به تحقیر و ایذا ـ …. ولی در دورهی رضا شاه و پیرو سیاستهای همه فارسی خواهانهی حکومت، … زبان کردی را رسما لهجهای از فارسی خواندند و چاپ و انتشار به آن نیز ممنوع شد. فرمانداران و فرماندهان و مدیران را بیشتر از فارسی زبانان برمی گزیدند و بسیاری از آنها حتی در ردههای پایینتر را مستقیم از تهران میفرستادند؛ و این جماعتگاه با مردم محل طوری رفتار میکردند که گویی سرزمین اشغال شدهای را اداره میکنند. تبعیض فراگیری علیه همهی استانها به سود تهران و علیه کلیهی استانهای غیر فارسی زبان به نفع فارسی زبانها وجود داشت. این سیاستها اختلافات و سرخوردگیها و ناخرسندیهای فراوانی در سراسر کشور پدید آورد. برای نخستین بار در تاریخ ایران، غیر فارسی زبانها خود را قربانی تبعیض میدیدند به سبب قومیت یا زبانشان» ۸.
همانگور که ذکر شد با ظهور این ناسیونالیسمها، ستم ملی نسبت به کردها و پایمال کردن حقوق آنها آغاز شد؛ که در واکنش به آن، ناسیونالیسم آزادی خواه و حق طلبانهی کردها شکل گرفت. ناسیونالیسم کردی در راستای رفع تبعیض، ظلم و ستم ملی و دستیابی کردها به حقوق انسانی خود به وجود آمد. به عبارتی دیگر ناسیونالیسمی بود ظلم ستیز، آزادی خواه و حق طلب. کردها در این مسیر با سرکوب، شکنجه و کشتارهای وحشیانه و غیر انسانی فراوانی روبرو شدهاند؛ که شرح آن مثنوی هفتاد من کاغذ میطلبد. امیدوارم شاهد روزی باشیم که هیچ ملتی از جمله ملت کرد، تحت ستم باقی نماند و به عنوان شهروند درجه چندم محسوب نشوند.
معقول و مطلوب این است که ملت کرد در برابر تبعیض و ستم نسبت به هر ملتی، بیتفاوت نبوده و حداقل با مظلومین ابراز همدردی نماید. همچنان که ما انتظار داشته و داریم که ملتهای دیگر نسبت به مظلومیت ملت کرد، بیتفاوت نباشند و از آنها دفاع نمایند؛ ملتهای دیگر نیز به صورت طبیعی این انتظار را از ملت کرد دارند. اما ناسیونالیستهای افراط گرا خواهان ترویج کینه و دشمنی نسبت به ملت ترک، عرب و حتی فارس هستند. این افراط گراها میخواهند آنچه را که کردها تبعیض و ستم دانسته و سالها جهت رهایی از آنها قیام کردهاند، نسبت به ملتهای ترک، عرب و فارس روا ببینند؛ به گونهای که نه تنها نسبت به مظلومیتها، محرومیتها، شکنجه، تبعید، آوارگی و کشتار آنها متاثر و ناراحت نشوند، بلکه از ته دل بدان راضی و خوشحال باشند.
ادامه دارد…
منابع:
۱ـ ههواری خالی (سهرجهمی نووسینی هیمن)، به سهرپهرشتیی بهدران ئهحمهد و عوسمان دهشتی، بلاو کراوهی ئاراس، چاپی یهکهم ههولیر ۲۰۰۳، لاپهرهی ۱۲۲
۲ـ حاجی قادری کویی، مسعود محمد، ج ۱، لاپهره ۲۷۷ ـ ۲۷۸
۳ـ تیشکیک له خهزانی نیشتماندا، ئهبوبهکر عهلی، چاپی یهکهم ههولیر ۲۰۰۹، لاپهره ۷۴ و ۷۵
۴ـ تحولات قومی در ایران، دکتر مجتبی مقصودی، موسسهی مطالعات ملی، چاپ اول ۱۳۸۰، ص ۵۱
۵ـ ناسیونالیزم و سهفهر، مهریوان وریا قانیع، چاپخانهی رهنج سلیمانی ۲۰۰۵، لاپهره ۱۴۸ ـ ۱۴۹
۶ـ ناسیونالیسم و تجدد در ایران و ترکیه، دکتر نادر انتخابی، نشر نگاره آفتاب چاپ اول ۱۳۹۰، ص ۵۹
۷ـ خولاصهیهکی تاریخی کورد و کوردستان، محهممهد ئهمین زهکی بهگ، بنکهی ژین سلیمانی ۲۰۰۶، لاپهره ۱
۸ـ دولت و جامعه در ایران، دکتر محمد علی همایون کاتوزیان، ترجمه حسن افشار، انتشارات مرکز چاپ هفتم ۱۳۹۲، ص ۳۴۷
نظرات